اختراع انزوا

..استفاده از مطالب این وب سایت با ذکر منبع آزاد است

اختراع انزوا

..استفاده از مطالب این وب سایت با ذکر منبع آزاد است

اختراع انزوا

کاش سرخ پوست بودیم، همیشه آماده، تازان بر گرده ی اسب. پشت خمانده در باد، در دشتی لرزان، میان زمین و آسمان مدام در تب و تاب. تا آن جا که دیگر به مهمیز نیازی نباشد، چرا که نیازی به مهمیز نیست. تا آن جا که لگام را رها کنیم، چرا که دیگر از لگام نشانی نیست؛ و دشت چنان چمنزاری درو شده و هموار در مقابل چشم هامان محو شود و از یال و سر اسب دیگر نشانی نماند.. [فرانتس کافکا]

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «می سوزیم» ثبت شده است

۰۵
تیر
۹۵

...

ما در پناه بال که امروز می پریم؟

بالای آبشار که را می بینیم؟

این کیست این که دست تکان می دهد از پل؟

رنگین کمانِ کیست که از اصطکاک فواره های آب از آفتاب و زخم های ما خم می شود؟

آهوبره      از پرتگاه که افتاده است؟

و سیب های سرخ به آن خوبی     از شاخه ریختند!       چرا؟

این کرم ها به بستر گل ها چه می کنند؟

امروز روز کیست؟

ما در پناه بال که امروز می پریم؟

این راه ها این راه ها

این راه ها اگر همه سنجیده در برابر ما گسترده اند از آنِ کیستند؟ بگویید!

ما راه های که را راه می رویم؟..


[رضا براهنی] - می سوزیم

  • ابراهیم سعیدی نژاد