هفتمین کافکایی..
جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۷ ق.ظ
...
موش گفت: "آخ، دنیا هر روز تنگ تر می شود. اول چنان فراخ بود که وحشت می کردم. به راه خود ادامه دادم، خوشحال از این که سرانجام در دوردست ها، در سمت راست و چپ، دیواری دیدم. اما این دیوارهای دراز چنان به سرعت سر به هم می آورند که چیزی نمانده به آخرین اتاق برسم و آن جا، آن گوشه، تله ای هست که رو به سوی آن می روم."- گربه گفت: "فقط باید مسیر خودت را عوض کنی" و موش را بلعید..
- ۹۵/۰۴/۱۱